روزنوشت های زندگی جدید

~~~ فصل تغییر ~~~

روزنوشت های زندگی جدید

~~~ فصل تغییر ~~~

۱۶

چقدر دلم تنگه ..................چقدر دلم گرفته ................... 

بیرون بارون میباره و باد شدیدی همراهش هست ................صبح از دیدنش تعجب کردم هنوز تو تخت بودم ..............واسه کارهای گواهینامه ش مرخصی ساعتی گرفته بود، هنوز جریان دیشب بینمون حل نشده ...........بازم حل نشد و رفت ............. 

یه دنیا سوءتفاهم حل نشده ...............

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد